دل را مقیم درگه جانان نوشته اند
ما را غلام حضرت سلطان نوشته اند
تو سفره داری و ما ریزه خوار تو
ما را به پیش چشم تو مهمان نوشته اند
روز ازل که قرعه به نام تو می زدند
ما را برای عشق تو قربان نوشته اند
دل می تپد به سینه ز فکر جمال تو
اصلا مرا ز عشق تو حیران نوشته اند
از آن شبی که دل زدل ما ربوده ای
ما را انیس دیده گریان نوشته اند
]]>
به حمایت از سپاه و نیروهای توانمند و با اقتدار سپاهی
من نیز یک سپاهی ام
]]>شبِ عید است بیائید حنا بگذاریم
سر به خاکِ قدمِ مردِ دعا بگذاریم
تا پدر چشم به چشمانِ تو احیا دارد
پَرِ گَهوارهیِ تو روحِ مسیحا دارد
وَ حسن خیره به چشمانِ تو نجوا دارد
نوهیِ حضرت زهراست تماشا دارد
جلوهیِ نامِ علی بر تو مبارک بادا
سومین نامِ علی بر تو مبارک بادا
فطرسی آمده و از تو پَری میخواهد
از تو عیسیٰ نفسِ ناب تری میخواهد
یوسف از دستِ تو مژگانِ تری میخواهد
که غبارِ قدمت رُفتِگَری میخواهد
یا کریمیم و سرِ جادهیِ تو شیعه شدیم
ما کنارِ پرِ سجادهیِ تو شیعه شدیم
عشق وقتی به نهایت به نهایت برسد
تازه شاید که سَرَش بر کفِ پایَت برسد
چشمِ جبریل اگر سویِ عبایت برسد
نه محال است مقامش به گِدایَت برسد
نه فقط پهنهیِ افلاک نمک گیرِ تو اند
تو از این کشور و این خاک نمک گیرِ تو اند
مثلِ پیراهنِ یوسف که به کنعان آمد
مثلِ اَبری که سرِ خاکِ بیابان آمد
صاحبِ خانهیِ خود جانبِ ایران آمد
خانهی مادریاش شاهِ خراسان آمد
خاکِ ما خانهی تو سایهی مطلق داری
حقِ آب و گِل و بر گردنِ ما حق داری
عشقِ ایرانیِ ما کارِ بنایت با ماست
حوض و فوّاره و ایوانِ طلایت با ماست
طاقِ گلدسته، رواق، آینههایَت با ماست
خادمیِ حرم و صحن و سرایت با ماست
طرحِ زیباتری از باغِ جنان میسازیم
وَ ضریحِ نویی با فرشچیان میسازیم
مصلحت بود اگر شیرِ خدا میگشتی
تو علی هستی و شمشیرِ خدا میگشتی
مست از جلوهیِ تکبیرِ خدا میگشتی
تکسوارِ عرب و تیرِ خدا میگشتی
بازویِ هاشمیات تیغِ دو دَم گَر میداشت
کربلا زیرِ قدمهات تَرَک بَر میداشت
رُخصَتَت بود اگر یک تنه لشکر بودی
میمنه، میسره بودی و مکرّر بودی
ای امام ابنِ امام از همه بهتر بودی
رخصتت بود اگر حضرتِ حیدر بودی
کربلا دید پدر را نَفَست یاری کرد
وَه که با نامِ تو عباس علمداری کرد
واژهات خطبه شد و تیغِ علی وار آورد
خطبهات شورِ علی در دلِ پیکار آورد
چه بلائی به سرِ کاخِ ستمکار آورد
شیعه را با شب و شمشیر و دعا بار آورد
با تو در شام عجب معرکه بر پا شده است
که دعا گوی شما زینبِ کبری شده است
شاعر:حسن لطفی
منبع:www.yjc.ir
]]>ای شور آتش خیز
مجنون مجنونم
مستونه میخونم
من با تو آرومم
بی تو سرگردونم
ای عشق شور انگیز
ای شور آتش خیز
تو یاس و یاسینی
من محتاج و غمگین
تو ذکر جان بخش
من دست بی جونم
ولادت با سعادت سومین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بر عموم شیعیان جهان مبارک باد.
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
]]>منبع: کوثرنت
]]>حلول ماه شعبان و اعیاد شعبانیه بر عاشقان امامت و ولایت مبارک باد.
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد
]]>هر وقت که روسری را بر سر می اندازم کودکم می پرسد:در در؟؟ می گویم:نه مادر، الله اکبر.
اسباب بازی مورد علاقه، خوراکی و مهر اضافه می گذارم کنار سجاده. ساق دست می پوشم و روسری را با گیره سفت می کنم.
الله اکبر
هنوز سوره ی حمد را تمام نکرده ام که به سمتم می آید و گوشه ی چادرم را می گیرد و به دور خود می پیچد.
وقتی به رکوع می روم سرش با سینه ام برخورد می کند، می فهمم که قد کشیده است.
وقتی به سجده می روم بر پشت من سوار می شود. آرام پایین می آورمش، سجده ی دوم و باز می نشیند. نماز می خوانم و دعایم این است که با برادرش به سراغم نیایند. سواری دو نفره را خیلی دوست دارند.
رکعت چند بودم!!؟؟
بعد از نماز روی زانویم می نشیند. با کمک انگشتانش تسبیح می گویم. یک کتاب دعا برای خودم و یکی برای او. کتاب دیگری را قبول نمی کند!
وسط دعا چند بار از جایم بلند می شوم. برای آوردن اسباب بازی جدید از داخل کمد، رساندن کودکم به دست شویی و…
دعا می خوانم اما بغض گلویم را گرفته! خدایا آن از نمازم این از دعا!
یاد امام خمینی می افتم که در اتاق مخصوص با فراغت به عبادت می پرداخت!
اشک هایم جاری است. نگاهی به بچه ها می اندازم.
امام به عروس خود گفته بود من حاضرم ثواب تمام عبادت هایم را به تو بدهم تا ثواب یک روز نگهداری بچه ها را به من بدهی!
لبخند میزنم بچه ها را در آغوش گرفته و به سراغ بازی می رویم!
بهشت من مادری بر کودکانم هست!
منبع: کوثر نت
]]>