این وبلاگ به نام بانوی کرامت و بزرگواری حضرت معصومه(س) ،به لُؤلُؤ مَکنون نام گذاری شده و در آن سعی شده به مسائل مهم امروز جامعه زنان از جمله :حجاب ،عفاف ،حدود آزادی زن،نحوه برخورد و معاشرت زن در اجتماع و ... پرداخت. اگر چه کتاب ها و مقالات زیادی در رابطه با آن به نگارش درآمده است ولی در این وبلاگ سعی می شود که خلا ها و مسائلی مطرح شود که مورد نیاز زن امروز بوده و شاید در کمتر کتابی به آن پرداخته شده است.تعریف کامل و جامعی از حجاب،عفاف و آزادی و مقایسه حجاب و آزادی از مهم ترین محورهای این وبلاگ میباشد.
این وبلاگ برگ سبزی است تقدیم به ساحت مقدس و نورانی بانوی کرامت،حضرت معصومه (س) و تمام بانوان پاکدامن و با عفت سرزمینم ایران و تحفه ایست ناقابل تقدیم به ساحت پر برکت مولا و صاحب امرمان امام زمان(عج).باشد که مورد قبول حضرت حق قرار گیرد.انشاءالله.
هر وقت که روسری را بر سر می اندازم کودکم می پرسد:در در؟؟ می گویم:نه مادر، الله اکبر.
اسباب بازی مورد علاقه، خوراکی و مهر اضافه می گذارم کنار سجاده. ساق دست می پوشم و روسری را با گیره سفت می کنم.
الله اکبر هنوز سوره ی حمد را تمام نکرده ام که به سمتم می آید و گوشه ی چادرم را می گیرد و به دور خود می پیچد. وقتی به رکوع می روم سرش با سینه ام برخورد می کند، می فهمم که قد کشیده است.
وقتی به سجده می روم بر پشت من سوار می شود. آرام پایین می آورمش، سجده ی دوم و باز می نشیند. نماز می خوانم و دعایم این است که با برادرش به سراغم نیایند. سواری دو نفره را خیلی دوست دارند. رکعت چند بودم!!؟؟
بعد از نماز روی زانویم می نشیند. با کمک انگشتانش تسبیح می گویم. یک کتاب دعا برای خودم و یکی برای او. کتاب دیگری را قبول نمی کند!
وسط دعا چند بار از جایم بلند می شوم. برای آوردن اسباب بازی جدید از داخل کمد، رساندن کودکم به دست شویی و… دعا می خوانم اما بغض گلویم را گرفته! خدایا آن از نمازم این از دعا!
یاد امام خمینی می افتم که در اتاق مخصوص با فراغت به عبادت می پرداخت! اشک هایم جاری است. نگاهی به بچه ها می اندازم. امام به عروس خود گفته بود من حاضرم ثواب تمام عبادت هایم را به تو بدهم تا ثواب یک روز نگهداری بچه ها را به من بدهی!
لبخند میزنم بچه ها را در آغوش گرفته و به سراغ بازی می رویم! بهشت من مادری بر کودکانم هست!