لُؤلُؤ مَکنون


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

لُؤلُؤ مَکنون

این وبلاگ به نام بانوی کرامت و بزرگواری حضرت معصومه(س) ،به لُؤلُؤ مَکنون نام گذاری شده و در آن سعی شده به مسائل مهم امروز جامعه زنان از جمله :حجاب ،عفاف ،حدود آزادی زن،نحوه برخورد و معاشرت زن در اجتماع و ... پرداخت. اگر چه کتاب ها و مقالات زیادی در رابطه با آن به نگارش درآمده است ولی در این وبلاگ سعی می شود که خلا ها و مسائلی مطرح شود که مورد نیاز زن امروز بوده و شاید در کمتر کتابی به آن پرداخته شده است.تعریف کامل و جامعی از حجاب،عفاف و آزادی و مقایسه حجاب و آزادی از مهم ترین محورهای این وبلاگ میباشد. این وبلاگ برگ سبزی است تقدیم به ساحت مقدس و نورانی بانوی کرامت،حضرت معصومه (س) و تمام بانوان پاکدامن و با عفت سرزمینم ایران و تحفه ایست ناقابل تقدیم به ساحت پر برکت مولا و صاحب امرمان امام زمان(عج).باشد که مورد قبول حضرت حق قرار گیرد.انشاءالله.

جستجو


موضوعات

  • همه
  • مناجات
  • سخنان رهبر در مورد حجاب و عفاف
  • زندگی نامه حضرت معصومه(س)
  • حجاب
  • آزادی
  • رابطه حجاب با آزادی
  • داستان
  • شعر
  • دلنوشته
  • حدیث
  • آیات قرآنی مربوط به حجاب
  • مناسبات
  • دعاهای واردشده از اهل بیت(ع)

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    اوقات شرعی

    اوقات شرعی

    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته

    پخش زنده حرم ها

    پخش زنده حرم

    ساعت

    ساعت فلش مذهبی
     
       
      شعر وفات حضرت خدیجه(س)    

    از درد غربت داشت کوثر گریه میکرد
    زهرا به روی قبر مادر گریه میکرد

    خاک مزار مادرش را میگرفت و
    با دست خود میریخت بر سر گریه میکرد

    یاد گذشته یاد آینده برای
    این مادر و دختر، پیمبر گریه میکرد

    گرم تماشای عزاداری آنها
    یک گوشه ای آرام حیدر گریه میکرد

    تکرار شد این قِصه اما در دل شب
    این بار زینب زار و مضطر گریه میکرد

    بر روی قبر مخفی مادر به یاد
    آن شعله ها و یاس پرپر گریه میکرد

    وقتی که خون تازه از مسمار میریخت
    انگار بر حال علی در گریه میکرد

    دست خدا را دست بسته میکشیدند
    زهرا به مظلومی شوهر گریه میکرد

    صیادها با تازیانه حمله کردند
    کوچه قفس بود و کبوتر گریه میکرد

    یک روز هم زینب به زیر تازیانه
    در قتلگه پیش برادر گریه میکرد

    وقتی که طفلان بین آتش میدویدند
    بر نیزه چشم آب آور گریه میکرد

    شاعر: علی صالحی

    کلیدواژه ها: حضرت خدیجه, شعر, شعر وفات حضرت خدیجه(س), وفات
    موضوعات: شعر  لینک ثابت [یکشنبه 1397-03-06] [ 11:07:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
     
    •  خانه  
    •  موضوعات  
    •  آرشیوها  
    •  آخرین نظرات