لُؤلُؤ مَکنون


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

لُؤلُؤ مَکنون

این وبلاگ به نام بانوی کرامت و بزرگواری حضرت معصومه(س) ،به لُؤلُؤ مَکنون نام گذاری شده و در آن سعی شده به مسائل مهم امروز جامعه زنان از جمله :حجاب ،عفاف ،حدود آزادی زن،نحوه برخورد و معاشرت زن در اجتماع و ... پرداخت. اگر چه کتاب ها و مقالات زیادی در رابطه با آن به نگارش درآمده است ولی در این وبلاگ سعی می شود که خلا ها و مسائلی مطرح شود که مورد نیاز زن امروز بوده و شاید در کمتر کتابی به آن پرداخته شده است.تعریف کامل و جامعی از حجاب،عفاف و آزادی و مقایسه حجاب و آزادی از مهم ترین محورهای این وبلاگ میباشد. این وبلاگ برگ سبزی است تقدیم به ساحت مقدس و نورانی بانوی کرامت،حضرت معصومه (س) و تمام بانوان پاکدامن و با عفت سرزمینم ایران و تحفه ایست ناقابل تقدیم به ساحت پر برکت مولا و صاحب امرمان امام زمان(عج).باشد که مورد قبول حضرت حق قرار گیرد.انشاءالله.

جستجو


موضوعات

  • همه
  • مناجات
  • سخنان رهبر در مورد حجاب و عفاف
  • زندگی نامه حضرت معصومه(س)
  • حجاب
  • آزادی
  • رابطه حجاب با آزادی
  • داستان
  • شعر
  • دلنوشته
  • حدیث
  • آیات قرآنی مربوط به حجاب
  • مناسبات
  • دعاهای واردشده از اهل بیت(ع)

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    اوقات شرعی

    اوقات شرعی

    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته

    پخش زنده حرم ها

    پخش زنده حرم

    ساعت

    ساعت فلش مذهبی
     
       
      نذر    

    خیلی دلش می خواست امام زمان(عج)را ملاقات کند.برای همین نذر کرد چهل صبح جمعه برود ودر چهل مسجد زیارت عاشورا بخواند.

    در یکی از جمعه ها هنگامی که مشغول خواندن زیارت عاشورابودکه ناگهان شعاع نوری را دید.نور از خانه ای در نزدیکی های مسجد بیرون می تابید.

    خوشحالی وشعف وجودش را فرا گرفت. برخاست و به سمت نور حرکت کرد.

    مسیر نور تا درب خانه ی یککلبه ی فقیرانه ادامه داشت.وارد خانه شدو با حیرت ولی عصر(عج) را درآن خانه دید.

    آقا دریکی از اتاق های خانه بر سر جنازه ای که پارچه سفیدی رئی آن کشیده شده بود ,حاضر شده بودند.

    اشک ریزان وارد شد وبر حضرت سلام کرد.حضرت پاسخش را دادː<چرا اینگونه دنبال من می گردیو رنج ها متحمل می شوی!مثل این باشید تا من به دنبال شما بیایم.

    این بانویی است که در دوره بی حجابیهفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرمی او را ببیند!>تا مدت ها بعد از ملاقات با امام زمان(عج)صدای آقا در گوشش بود.شرح حالات(مرحوم آیت الله سید محمد باقرمجتهد سیستانی پدر آیت الله العظمی حاج سید سیستانی)

    (کتاب ملاقات,ملاقات بانوان با امام زمان(عج))

    هیچ کس نمی داند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا (ص)مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.(حضرت زهرا(س),چهل حدیث از حجاب)

    منبع: کلام پویا

    کلیدواژه ها: امام زمان(عج), حجاب, داستان, نذر
    موضوعات: داستان  لینک ثابت [سه شنبه 1397-02-25] [ 11:28:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
     
    •  خانه  
    •  موضوعات  
    •  آرشیوها  
    •  آخرین نظرات