لُؤلُؤ مَکنون


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

لُؤلُؤ مَکنون

این وبلاگ به نام بانوی کرامت و بزرگواری حضرت معصومه(س) ،به لُؤلُؤ مَکنون نام گذاری شده و در آن سعی شده به مسائل مهم امروز جامعه زنان از جمله :حجاب ،عفاف ،حدود آزادی زن،نحوه برخورد و معاشرت زن در اجتماع و ... پرداخت. اگر چه کتاب ها و مقالات زیادی در رابطه با آن به نگارش درآمده است ولی در این وبلاگ سعی می شود که خلا ها و مسائلی مطرح شود که مورد نیاز زن امروز بوده و شاید در کمتر کتابی به آن پرداخته شده است.تعریف کامل و جامعی از حجاب،عفاف و آزادی و مقایسه حجاب و آزادی از مهم ترین محورهای این وبلاگ میباشد. این وبلاگ برگ سبزی است تقدیم به ساحت مقدس و نورانی بانوی کرامت،حضرت معصومه (س) و تمام بانوان پاکدامن و با عفت سرزمینم ایران و تحفه ایست ناقابل تقدیم به ساحت پر برکت مولا و صاحب امرمان امام زمان(عج).باشد که مورد قبول حضرت حق قرار گیرد.انشاءالله.

جستجو


موضوعات

  • همه
  • مناجات
  • سخنان رهبر در مورد حجاب و عفاف
  • زندگی نامه حضرت معصومه(س)
  • حجاب
  • آزادی
  • رابطه حجاب با آزادی
  • داستان
  • شعر
  • دلنوشته
  • حدیث
  • آیات قرآنی مربوط به حجاب
  • مناسبات
  • دعاهای واردشده از اهل بیت(ع)

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    اوقات شرعی

    اوقات شرعی

    ذکر ایام هفته

    ذکر روزهای هفته

    پخش زنده حرم ها

    پخش زنده حرم

    ساعت

    ساعت فلش مذهبی
     
    « من چادری ام
    چی شد چادری شدیم؟ »

       
      آخرین وصیت قمر بنی هاشم علیه السلام    

    نقل شده وقتی که امام حسین علیه السلام بر بالین برادر خود،قمر بنی هاشم آمد و هنوز رمقی در بدن داشتن عرض کرد:« مرا به دو جهت به خیمه مبر یکی آنکه به سکینه وعده آب دادم ولی نتوانستم به این وعده عمل کنم، دوم چون پرچمدار لشکر و سپاه تو بودم ،اگر اهل حرم مرا کشته ببینند از تاب و توانشان کاسته خواهد شد.»

    امام حسین علیه السلام در حالی که اشک چشمان خود را با آستین مبارک پاک می کردند تنها به خیمه ها بازگشتند، سکینه نزدیک آمد و گفت: از عمویم ابالفضل چه خبر داری، او که رفته بود برای ما آب بیاورد، چگونه تنها برگشتی.

    امام حسین علیه السلام گریه کنان فرمودند:«یا ابنتاه ان عمک العباس قتل، ای دخترم عمویت عباس کشته شد.»

    صدای گریه از سکینه و زنان و حضرت زینب سلام الله علیها بلند شد و فریاد کنان می گفتند: و اخاه،و ا عباساه، و اقله ناصراه، واضیعتاه من بعدک.« وای برادر، وای عباس، وای از کمی یاور و ناصر، وای از مصیبت هایی که بعد از تو با آن روبرو می شویم.

    منبع: مجلس در عزای مظلوم، نقل از کبریت الاحمر، ص162

    کلیدواژه ها: آخر, آخرین وصیت قمر بنی هاشم, قمر بنی هاشم, وصیت
    موضوعات: داستان  لینک ثابت [پنجشنبه 1397-07-26] [ 11:53:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...

      فید نظر برای این مطلب

     
    •  خانه  
    •  موضوعات  
    •  آرشیوها  
    •  آخرین نظرات